چگونه تمرکز خود را چهار برابر افزایش دهیم

تمرکز

تفاوت بین یک هنرمند با عملکرد بالا که چهار برابر یک فرد معمولی مولد است چیست؟

مشکلات تمرکز که حتی نوابغ نیز نمی توانند بر آنها غلبه کنند.

وقتی به آن فکر می کنم ، تاریخ بشریت تاریخ مبارزه با حواس پرتی ها بوده است.
آیین زرتشتی که در ایران 4000 سال پیش منشاء گرفته است ، در حال حاضر دیویی با توانایی ایجاد حواس پرتی و خستگی در نوع بشر دارد. حتی یک سند باستانی در مصر 3400 سال پیش نوشته شده است که می گوید: “به خاطر خدا تمرکز کنید و کار را انجام دهید!
علاوه بر این ، نوابغ گذشته نیز از حواس پرتی بسیار رنج می بردند.
لئوناردو داوینچی معروف به “مرد بسیاری” در طول عمر خود بیش از 10 هزار صفحه نسخه خطی از خود به جای گذاشت ، اما تعداد کل آثاری که او در واقع به پایان رسانده از 20 فراتر نرفت.
کار او آنقدر حواس او را پرت می کرد که غیر معمول نبود که او نقاشی کوچکی را شروع کند و سپس بلافاصله شروع به نوشتن چیزهای غیر مرتبط در دفترچه اش کند ، اما دوباره به خودش باز می گردد و دوباره قلم موش را می گیرد.
در نتیجه ، کار با تاخیر و تأخیر انجام شد و تکمیل مونالیزا 16 سال به طول انجامید.
فرانتس کافکا در حین نوشتن رمان هایش بارها حواسش به نامه های معشوقش پرت شد و نتوانست بیشتر آثار خود را به پایان برساند.
ویرجینیا وولف ، نویسنده بزرگ ، در دفتر خاطرات خود نوشت که دائماً با زنگ تلفن حواسش پرت می شود و “صدا محتویات مغز من را می بلعد.
قسمت های بیشماری از نوابغ وجود دارد که با تمرکز مشکل داشتند.

با این حال ، از سوی دیگر ، احتمالاً درست است که در هر دنیایی افرادی هستند که به آنها “عملکرد بالا” می گویند.
این دونده برتر در این زمینه است که به طور مداوم سطح بالایی از تمرکز را حفظ کرده و مقدار زیادی خروجی را بیش از دیگران تولید می کند.
به عنوان مثال می توان به پابلو پیکاسو ، که حدود 13،500 نقاشی و نقاشی رنگ روغن در طول عمر خود تولید کرده بود ، ریاضیدان پل اردش ، که بیش از 1500 مقاله منتشر کرد ، و توماس ادیسون ، که دارای 1093 ثبت اختراع بود.
حتی اگر شما یکی از بزرگان نیستید ، احتمالاً می توانید به حداقل یک مجری با کیفیت بالا در زندگی خود فکر کنید.
او فردی است که مانند یک ستاره با او رفتار می شود.

تمرکز تنها توسط استعداد تعیین نمی شود!

در سال 2012 ، دانشگاه ایندیانا بزرگترین مطالعه انجام شده در زمینه عملکرد بالا را با شرکت 630،000 نفر انجام داد.
آنها مشاغلی مانند کارآفرینان ، ورزشکاران ، سیاستمداران و هنرمندان را مورد بررسی قرار دادند و ویژگی های افرادی که به طور غیرمعمول مولد هستند را آشکار کردند.
Ernest O, Boyle Jr. and Herman Aguinis (2012) The Best and the Rest: Revisiting the Norm of Normality of Individual Performance
نتیجه این است که افراد با عملکرد بالا به طور مداوم 400 درصد از افراد معمولی بهره وری بیشتری دارند.
همچنین برآورد شده است که میزان عملکرد تجاری ایجاد شده توسط افراد با عملکرد بالا 26 درصد از سود تولید شده توسط هر شرکت را تشکیل می دهد.
اگر آن را با شرکتی با 20 کارمند و 100 میلیون ین فروش سالیانه مقایسه کنیم ، می توان گفت که یک کارگر با 26 میلیون ین و 19 کارمند باقیمانده هر کدام 3.9 میلیون ین درآمد دارند.

چه چیزی باعث تفاوت این عملکردهای بالا می شود؟
چگونه سطح تمرکز بالایی را حفظ کرده و چهار برابر افراد عادی به موفقیت می رسند؟
البته استعداد طبیعی یکی از دلایل اصلی است.
به خوبی شناخته شده است که بهره وری ما تحت تأثیر ژنتیک ما است ، و یک متاآنالیز دانشگاه ایالتی میشیگان از 40،000 نفر (یک تحلیل بسیار قابل اعتماد که بیشتر تجزیه و تحلیل های متعدد را ترکیب می کند) نشان داد که حدود 50 درصد از اخلاق و تمرکز کار ما را می توان با شخصیت طبیعی ما
Henry R.Young, David R.Glerum, Wei Wang, and Dana L.Joseph (2018) Who Are the Most Engaged at Work? A Meta Analysis of Personality and Employee Engagement
مسلم است که توانایی فرد در تمرکز تا حد زیادی توسط استعداد او تعیین می شود.
داده ها ناخواسته باعث ایجاد انگیزه می شوند ، اما هنوز ناامید نشوید.
غلظت ، که توسط ژنتیک تعیین می شود ، تنها نیمی از کل است ، زیرا نیمی دیگر از “عناصر خاصی” تشکیل شده است که بعداً قابل تغییر است.
بسیاری از مطالعات با عملکرد بالا نشان داده اند که افراد با بهره وری بالا کم و بیش ناخودآگاه نکات مشابهی را بیان می کنند که به آنها در رسیدن به سطوح بالای تمرکز کمک می کند.
به عبارت دیگر ، هنوز زمان زیادی برای شروع دوباره وجود دارد.
در این مقاله ، من از این “عنصر” به عنوان “جانور و مربی” یاد می کنم.

چارچوبی برای حل مشکلات تمرکز یکبار برای همیشه

جانور استعاره از غریزه است و مربی استعاره از دلیل است.

“جانور و مربی” استعاره ای از این واقعیت است که ذهن انسان به دو قسمت تقسیم شده است.
این ایده به خودی خود احتمالاً جدید نیست.
مدتهاست که شناخته شده است که ذهن ما یک موجود واحد نیست.
فرشتگان و شیاطین مسیحیت نمونه بارز آن هستند.
شرایطی که فرشتگان ، که به اعتدال احترام می گذارند ، شیطان را که بشریت را به سقوط دعوت می کند ، به چالش می کشند ، اکنون بسیار عادی است که حتی در کمدی نیز نمی توان از آن استفاده کرد.
این یک بیان کلاسیک از ذهن تقسیم شده انسان است.
در قرن 17 ، همانطور که می دانید ، متفکران روشنگری عملکرد ذهن انسان را تضادی بین “عقل” و “انگیزه” می دانستند و معتقد بودند که یک شیوه زندگی منطقی حقیقت است.
در همان زمان ، آدام اسمیت ، پدر اقتصاد ، استدلال کرد که انسانها دو شخصیت دارند ، “همدلی” و “ناظر بی طرف” ، و در دوران مدرنتر ، فروید بیماری روانی را در مورد درگیری بین “id” و “id” توصیف کرد. سوپرگو
حتي در زماني كه هنوز روشهاي علمي تثبيت نشده بود ، وجود “ذهن شكافته” از قبل براي دانشمندان آشكار بود.

خوشبختانه در دوران معاصر ما در مطالعه “تفکیک ذهن” با دقت بیشتری پیشرفت کرده ایم.
قانع کننده ترین شواهد از حوزه علوم مغز بود که در دهه 1980 توسعه یافت.
بسیاری از محققان اسکن مغزی انجام داده اند و دریافتند که قشر پیش پیشانی و سیستم لیمبیک دائماً برای کنترل بدن انسان در حال مبارزه هستند.
قشر پیش پیشانی سیستمی است که بعداً در تکامل انسان پدیدار شد و در محاسبات پیچیده و حل مشکلات خوب است.
از طرف دیگر ، سیستم لیمبیک منطقه ای است که در اوایل تکامل ایجاد شد و خواسته های غریزی مانند غذا خوردن و رابطه جنسی را کنترل می کند.
به عنوان مثال ، وقتی نگران هستید که باید کار کنید اما می خواهید مشروب بخورید ، این وظیفه قشر پیش پیشانی است که اصرار داشته باشد که باید کار کنید ، در حالی که سیستم لیمبیک همچنان اصرار دارد که باید مشروب بنوشید. سیستم لیمبیک فقط مدام می گوید: “بنوش!
اگر شما در شرایطی هستید که نیاز به صرفه جویی در هزینه دارید اما می خواهید به سفر بروید ، قشر پیش پیشانی شما “محافظ” و سیستم لیمبیک شما “مسافر” است.
در حال حاضر ، این مفهوم در رشته های مختلف دانشگاهی مورد استفاده قرار می گیرد و می توان آن را به “ابتکاری” و “تفکر تحلیلی” در روانشناسی و “سیستم 1” و “سیستم 2” در اقتصاد رفتاری تقسیم بندی کرد.
تفاوت های ظریفی در تفاوت های ظریف وجود دارد ، اما این نکته ثابت است که هر دو ذهن انسان را به دو قسمت تقسیم می کنند.
“جانور و مربی” مورد استفاده در این مقاله نیز از این روند پیروی می کند.
اگر توضیحات را تا اینجا دنبال کنیم ، جانور مربوط به “ضربه” یا “سیستم لیمبیک” است ، در حالی که مربی با “دلیل” و “قشر پیش پیشانی” مطابقت دارد.
این مانند یک مربی است که سعی می کند به نحوی یک جانور را کنترل کند که به طور غریزی به دلخواه حرکت می کند.

چیزی به نام توانایی “تمرکز” وجود ندارد.

من عمداً آن را به عنوان “جانور و مربی” تغییر داده ام ، حتی اگر عبارات زیادی برای این مورد وجود داشته باشد ، زیرا زبان متعارف برای تفکر در مورد تمرکز انسان کافی نیست.
برای روشن شدن این نکته ، بیایید به زمانی فکر کنیم که مجبور بودید روی مطالعات خود تمرکز کنید.
این یک وضعیت بسیار رایج است ، اما برای اینکه بتوانید مانند یک بازیگر بالا تمرکز کنید ، به تمام توانایی های شما نیاز دارد.
اولین مانع قبل از شروع مطالعه است.
به عنوان مثال ، وضعیت زیر چگونه خواهد بود؟
من کتاب درسی خود را باز کردم ، اما نمی توانستم انگیزه ای برای انجام هر کاری داشته باشم ، بنابراین به هر حال ایمیل خود را بررسی کردم و نیم ساعت گذشت. ……
همه ما با موقعیتی آشنا هستیم که در آن احساس وظیفه نمی کنیم و حتی نمی توانیم برای شروع به خط شروع برسیم.
دو مورد که در این مرحله مورد نیاز است خودکارآمدی و توانایی مدیریت انگیزه است.
خودکارآمدی حالتی از ذهن است که ما به طور طبیعی معتقدیم می توانیم حتی کارهای دشواری را نیز انجام دهیم.
اگر این حس را ندارید ، حتی کارهای ساده نیز دشوار به نظر می رسند و نمی توانید قدم اول را بردارید.
دیگری ، مهارت های مدیریت انگیزش ، احتمالاً نیازی به توضیح ندارد.
برای شروع کاری که تمایلی به انجام آن ندارید ، ضروری است که به نوعی انگیزه خود را برای انجام این کار و احساس بهتر ایجاد کنید.
اما حتی اگر بتوانید این موانع را برطرف کنید ، چالش بعدی بر سر راه شما قرار می گیرد.
مشکل در اینجا “محدوده توجه است.
توانایی تمرکز بر روی متن ، که از نظر فنی “کنترل توجه” نامیده می شود.
محدوده توجه از فردی به فرد دیگر متفاوت است ، اما محدودیت متوسط ​​بزرگسالان تنها 20 دقیقه است.
McKay Moore Sohlberg and Catherine A.Mateer (2001) Cognitive Rehabilitation: An Integrative Neuropsychological Approach
حتی اگر بتوانید در حالت فوکوس خوب قرار بگیرید ، توجه شما همیشه بعد از حدود 20 دقیقه سرگردان خواهد بود.
تمدید این محدودیت فعالیت دشوار است و اساساً تنها راه انجام این کار یادگیری مهارت های استفاده موثر از مغز است.
علاوه بر این ، بزرگترین مانع وسوسه است.
غیر معمول نیست که تمایلی که در لحظه به ذهن شما خطور می کند ، اعلان تلفن شما ، بازی ای که تازه خریده اید ، یا میان وعده ای در یخچال حواس شما را پرت می کند.
با این حال ، وسوسه های بیرونی تنها چیزهایی نیستند که می توانند تمرکز شما را کاهش دهند.
مغز شما همچنین می تواند به راحتی توسط خاطرات داخلی منحرف شود.
به عنوان مثال ، فرض می کنیم که هنگام تحصیل ، جمله “چنگیز خان در سال 1211 اعزام خود را آغاز کرد” را خواندید.
بلافاصله پس از آن ، مغز شما سعی می کند تعدادی از خاطرات مربوط به “چنگیز خان” را به یاد آورد.
اگر موضوعی مربوط به مطالعات شما باشد ، مانند “فوبیلای خان” یا “جنکو” ، بهتر است ، اما برای برخی از افراد غیر معمول نیست که خاطرات نامربوط ظاهر شوند ، مانند “من روز قبل یک دیگ گرم چنگیزخان خوشمزه داشتم” به
هنگامی که به حافظه چنگیز خان متصل می شوید ، مغز شما شروع به ایجاد ارتباطات بیشتر می کند.
شما شروع به از دست دادن تمرکز می کنید ، “من مکان خوب دیگری برای غذا پیدا خواهم کرد” یا “من یک دستور العمل پیدا می کنم که می توانم در خانه درست کنم”. و غیره ، و تمرکز شما از بین می رود.
در این مرحله ، آنچه شما نیاز دارید توانایی کنترل خود است.
توانایی حفظ نظم و انضباط شخصی برای مقابله با بی شماری خاطرات که در ناخودآگاه می چرخند ضروری خواهد بود.
به هر حال ، توانایی که ما در زندگی روزمره آن را “تمرکز” می نامیم ترکیبی از چندین مهارت است.
این نیاز به احساس خودکارآمدی و مهارت های مدیریت انگیزش در پیش از انجام وظیفه دارد ، محدوده توجه زمانی ضروری است که کار در حال انجام است ، و برای کنترل تکلیف خودکنترلی مداوم لازم است.
بسیاری از مردم فقط به نوعی این فرایند پیچیده را به عنوان یک نیروی خاص می بینند.
به طور خلاصه ، هیچ توانایی واحدی به نام “تمرکز” وجود ندارد.
بنابراین ، بررسی عمیق تر “تمرکز” مستلزم چارچوب کلی تری است.
ما به پایه ای برای داستانی نیاز داریم که بتواند چندین قابلیت را در بر بگیرد و عناصری را که خارج از تعریف یک ژانر دانشگاهی خاص هستند جمع آوری کند.
استعاره “جانور و مربی” مربوط به چنین بنیادی است.
به نوعی ، چارچوبی برای تفکر برای درک ماهیت واقعی “تمرکز” در کل است.

“جانور ساده ، تحریک پذیر ، اما فوق العاده قدرتمند است!

ویژگی اول: “من از چیزهای سخت متنفرم.”

چه نوع “جانوری” در کمین ماست؟
چه نوع قدرتی دارد و چگونه با تمرکز ارتباط دارد؟
ابتدا بیایید محیط زیست جانور را مشاهده کنیم.

جانور درونی شما دارای سه ویژگی اصلی است.

  1. بیزاری از چیزهای سخت
  2. به همه محرک ها پاسخ می دهد.
  3. قدرتمند.

اولین مورد این است: “من چیزهای سخت را دوست ندارم.
این جانور اجسامی را ترجیح می دهد که تا حد امکان ملموس و قابل فهم باشند و سعی می کند از مواردی که انتزاعی هستند و رمزگشایی آنها دشوار است اجتناب کند.
نمونه ای از ترجیح جانور برای وضوح ، مطالعه مشهور در مورد نام انسان است.
Simon M. Laham, Peter Koval, and Adam L. Alter (2011) The Name Pronunciation Effect: Why People Like Mr.Smith More Than Mr.Colquhoun
تیم تحقیق فهرستی از اسامی صدها دانش آموز تهیه کرد و از آنها پرسید: “کدام شخص را ترجیح می دهید؟” کدام شخص را ترجیح می دهید؟
ما بررسی کردیم که آیا ترجیحات شخص براساس نام و نام خانوادگی او مستقل از چهره یا مد تغییر می کند یا خیر.
نتایج روشن بود.
ترجیحات دانش آموزان با “دشواری خواندن نام” در ارتباط بود و نامزدهایی با نام هایی که تلفظ آنها مشکل بود ، مانند ووگیوکلاکیس ، بیشتر از نامزدهای دارای نام آسانتر ، مانند شرمن ، مورد پسند قرار نگرفتند.
در آزمایشی دیگر حتی گزارش شده بود که افرادی که نامهای آنها برای خواندن سخت است ، بزهکار هستند ، در حالی که کسانی که اسامی آنها برای خواندن آسان است از نظر اجتماعی موفق ترند.
David E. Kalist and Daniel Y. Lee (2009) First Names and Crime: Does Unpopularity Spell Trouble?
همانطور که می بینید ، ما موجوداتی هستیم که به راحتی درک می کنیم و تصمیم می گیریم که آیا نامی را فقط بر اساس ناخوانا بودن آن دوست داریم یا نه.
دلیل اینکه جانور سختی را دوست ندارد اجتناب از اتلاف انرژی است.
در جهان بدوی که نیاکان ما در آن تکامل یافتند ، زندگی و مرگ به این بستگی دارد که چگونه از انرژی گرانبهای خود به نحو احسن استفاده کنیم.
اگر زمانی که می خواستیم از گرسنگی گرسنگی بکشیم ، هیچ نیرویی باقی نمی ماند ، زیرا هیچ غذایی پیدا نمی کردیم ، وقتی ناگهان مورد حمله یک جانور وحشی قرار گرفتیم ، یا وقتی باید منتظر بهبودی از بیماری عفونی بودیم ، مطمئناً بشریت از بین رفته بود.
بنابراین فشارهای تکاملی ما را مجبور کرد تا آنجا که ممکن است انرژی را ذخیره کنیم.
علاوه بر این که از انرژی بدن به صورت کورکورانه استفاده نمی کردم ، من از مغز خواستم برنامه ای را اجرا کند که به صورت بازتابی از چیزهای نامفهوم دور شود تا مغز تا آنجا که ممکن است برای کارهای فشرده مغز صرفه جویی کند.
جای تعجب نیست که این برنامه برای تمرکز شما بسیار مضر است.
در دنیای پیچیده امروزی ، کارهای روزمره روز به روز پیچیده تر می شوند و شناخت شما تحت فشار دائمی قرار دارد.
و با این حال ، از آنجا که برنامه های اساسی بشریت به گونه ای کار می کنند که از کارهای دشوار خوششان نمی آید ، به هیچ وجه نمی توانیم بر وظیفه مورد نظر تمرکز کنیم.

ویژگی دوم: “واکنش پذیر به همه محرک ها”.

دومین ویژگی جانور این است که به همه محرک ها پاسخ می دهد.
همانطور که قبلاً ذکر شد ، مغز انسان مستعد وسوسه است ، اما عواملی که حواس را پرت می کند محدود به عوامل آشنا مانند شیرینی و تلفن های هوشمند نیست.
ما در معرض بیشمار محرک های کوچک قرار داریم بدون اینکه حتی متوجه آن شویم و بر اساس برخی برآوردها ، مغز بیش از 11 میلیون قطعه اطلاعات را در یک ثانیه دریافت می کند.
Timothy D. Wilson (2004) Strangers to Ourselves: Discovering the Adaptive Unconscious
صدای ضعیف موتور اتومبیل در دور ، نقطه روی مانیتور ، خاطره تماس مسدود شده دو ساعت پیش ، کمردرد ناخوشایند … ذهن انسان دائماً با حجم عظیمی از اطلاعات بمباران می شود.
این محرکها مشکلی ندارند مادامی که بر کار موردنظر متمرکز شده باشید ، اما هنگامی که توجه شما ناگهان منحرف می شود ، می تواند توجه جانور را از ناخودآگاه جلب کند.
به سختی می توان پیش بینی کرد که جانور چگونه واکنش نشان می دهد ، آیا ناگهان در هنگام جذب در سر احساس خارش می کند یا به دلایلی ناگهان از کار فردا احساس نگرانی می کند.
تمرکز مجدد بر روی این حالت کاملاً چالش برانگیز است.
این نوع مشکل به این دلیل رخ می دهد که جانور در پردازش موازی اطلاعات بسیار خوب عمل می کند.
بدون قدرت پردازش داده های جانور ، انسان نمی تواند به درستی زندگی کند.
به عنوان مثال ، بیایید موردی را در نظر بگیریم که در خیابان با شخصی که می شناسید برخورد کنید.
در این مورد ، جانور ابتدا برنامه ای را که حالت چهره را تشخیص می دهد ، فعال می کند تا بر اساس اطلاعاتی مانند ویژگی های صورت و صدا ، مشخص شود شخص مقابل کیست.
شما شروع به استفاده از برنامه جستجو می کنید و به جستجوی داده های گذشته می پردازید ، مانند اینکه در گذشته با این شخص چه گفتگوهایی داشته اید ، این شخص چه شخصیتی داشته است و غیره.
این یک توانایی شگفت انگیز است ، و اگر بخواهم تمام اطلاعات را آگاهانه پردازش کنم ، شب قبل از شروع گفتگو به پایان می رسید.
توانایی جانور مانند یک کامپیوتر با CPU های متعدد است.
با این حال ، این توانایی همچنین یک ضرر بزرگ برای “تمرکز” به همراه دارد.
این به این دلیل است که قدرت جانور برای محیط اولیه اش بهینه شده است و آن را در برابر محرک های فیزیکی مانند غذا ، رابطه جنسی و خشونت بسیار آسیب پذیر می کند.
نیازی به گفتن نیست که در محیط های بدوی ، هرچه بیشتر افرادی که می توانند بیشترین مقدار غذای ممکن را بدست آورند ، با شریک زندگی خود زایمان کنند و از خطر بیماری و آسیب جلوگیری کنند ، سازگاری بهتری خواهند داشت.
بنابراین ، جانوران تکامل یافته اند تا به چیزهایی که برای حواس پنجگانه آنها جذابیت دارد ، اولویت بدهند: بینایی ، بویایی ، شنوایی ، لمسی و چشایی.
بنابراین مهم نیست که چقدر تمرکز دارید ، نمی توانید به کسی که برایش اهمیت دارید یا آب نبات مورد علاقه خود فکر کنید.
یک برنامه زنده ماندن که بیش از شش میلیون سال تصفیه شده است به طور خودکار شروع به کار می کند و فوراً هوشیاری شما را روشن و خاموش می کند.

ویژگی سوم: “قدرت قوی”.

آخرین ویژگی جانور این است که بسیار قدرتمند است.
دوباره ، این جانور 11 میلیون قطعه اطلاعات را در ثانیه پردازش می کند و این قدرت را دارد که فوراً بدن شما را در اختیار بگیرد.
سرعت به طرز شگفت انگیزی سریع است ، به عنوان مثال ، پس از دیدن تصویری از یک غذای خوشمزه ، فقط 1/100 ثانیه طول می کشد تا اشتهای شما فعال شود و هوشیاری شما را ربوده باشد.
هنگامی که بازتاب های شما به این سرعت انجام می شود ، تقریباً غیرممکن است که فعالیتهای جانور را سرکوب کنید.
اگر به یک نوجوان نگاه کنید ، به راحتی می توان دید که یک انسان ربوده شده توسط یک حیوان چگونه رفتار می کند.
او بارها و بارها سیگار می کشد حتی اگر سن او کم است ، به دلایلی از بالای ساختمان مدرسه می پرد و بدون فکر جنسیت مخالف را انتخاب می کند.
در دوران نوجوانی ، مغز ابتدا در مخچه که حرکت ماهیچه ها را کنترل می کند ، تغییر می کند و سپس در هسته اکومبنس که در سیستم لذت نقش دارد و در نهایت در قشر پیش پیشانی که به بلوغ می رسد ، تغییر می کند.
به لطف این ، مغز نوجوان هنوز تحت کنترل قوی جانور است و بیشتر مستعد رفتارهایی است که احمقانه به نظر می رسد.
در دوران نوجوانی ، ترشح هورمونهای جنسی نیز زیاد است ، بنابراین کنترل آن دشوار است.
مانند خودرویی است که فقط پدال گاز دارد اما ترمز ندارد.
با این حال ، بدیهی است که حتی اگر قشر پیش پیشانی بالغ شده باشد ، نمی توانیم احساس امنیت کنیم.
بر هیچ کس پوشیده نیست که کلیسای کاتولیک در گذشته “کنترل خواسته های درونی خود را تبلیغ می کرد!” در گذشته کلیسای کاتولیک “کنترل خواسته های درونی شما” را تبلیغ می کرد ، اما این یک واقعیت شناخته شده است که بسیاری از کشورهای مسیحی به خشونت و جنگ ختم شدند. به
جای تعجب نیست که در حالی که اجداد ما در حدود 6 میلیون سال پیش از میمون ها جدا شده بودند ، Homo sapiens تنها 200 هزار سال پیش به تفکر انتزاعی دست یافت.
این بدان معناست که در حدود 96.7 درصد از تاریخ بشر ، انسانها تحت کنترل جانوران بوده اند.
در این میان ، این جانور زمان زیادی را صرف تقویت قدرت خود کرده است.
وقتی جانور تسخیر شد ، دیگر کاری نمی توانیم بکنیم.
هنگامی که توسط یک جانور کنترل می شود ، انسانها شبیه عروسک هایی هستند که دلیل خود را از دست داده اند.

“مربی” منطقی است. برای یک وعده غذایی بزرگ ، قدرت ضعیف است. ……

اولین ویژگی: “با منطق به عنوان سلاح خود بجنگید.”

فشارهای تکاملی برای چنین جانور قدرتمندی چه چیزی به مربی داد؟
اکنون بیایید به زیست شناسی مربیان نگاه کنیم.
مربی دارای ویژگی هایی است که تقریباً در جانور منعکس می شود.

  1. از منطق به عنوان سلاح استفاده کنید.
  2. مصرف بالای انرژی
  3. قدرت ضعیف.

ابتدا مربی از “منطق” به عنوان سلاح استفاده می کند.
شما باید منطقی فکر کنید تا جلوی حیوان وحشی را بگیرید.
برای مثال ، فرض کنید شما روی درس های خود تمرکز کرده اید و ناگهان متوجه یک کیک در یخچال می شوید.
در ذهن شما ، جانور به شما می گوید کیک را همین الان بخورید! و تمرکز شما در آستانه سقوط است.
در این مرحله ، مربی سعی می کند با طرح اعتراض منطقی ، طغیان این جانور را سرکوب کند.
“اگر اینجا غذا بخورم ، وزنم زیاد می شود و پشیمان می شوم!” “هنگامی که تمرکز من مختل شود ، آزمون هفته آینده یک فاجعه خواهد بود!” “اگر اینجا غذا بخوری پشیمان می شوی!
با این حال ، در مواجهه با یک جانور با سرعت و قدرت اولیه ، مربی در نقطه ضعف بزرگی قرار دارد.
این به این دلیل است که ، همانطور که قبلاً دیدیم ، جانور اطلاعات را به صورت موازی پردازش می کند ، در حالی که مربی فقط می تواند داده ها را به صورت سری پردازش کند.
“وقتی مربی اطلاعات را دریافت می کند ،” یک کیک خوشمزه در یخچال وجود دارد “، ابتدا می پرسد:” اگر من کیک را بخورم چه اتفاقی می افتد؟ مربی ابتدا می پرسد: “اگر من کیک را بخورم چه اتفاقی می افتد؟” و سپس پاسخ می دهد: “احتمالاً وزن اضافه می کنید.
سپس مربی شروع به فکر می کند ، “اگر چاق شوم چه اتفاقی می افتد؟” و در نهایت به نتیجه گیری هایی مانند “من نگران این خواهم بود که دیگران چه فکری می کنند” یا “من خجالت می کشم” می کند.
بنابراین ، ویژگی اصلی پردازش سریال در نظر گرفتن یک قطعه اطلاعات به ترتیب است.
اگر آن را با سخت افزار کامپیوتر مقایسه کنیم ، اگر CPU جانور چند هسته ای باشد ، مربی تک هسته ای است.
این امر ناگزیر پاسخ مربی را کند می کند.
با این وجود ، مزایای معقولی برای پردازش سری نیز وجود دارد.
این جانور می تواند مقدار زیادی اطلاعات را همزمان پردازش کند ، اما از طرف دیگر ، نمی تواند چندین قطعه داده را به هم متصل کند.
به محض اینکه فکر می کنید ، “کیک وجود دارد” ، می توانید خروجی را برگردانید ، “بگذارید آن را بخوریم!” اما اگر تحصیل در اینجا را متوقف کنم ، چه اتفاقی می افتد؟ یا “چه تاثیری بر شکل بدن من خواهد گذاشت؟ با این حال ، آنها در ترکیب اطلاعات مختلف مانند” اگر من تحصیل خود را در اینجا متوقف کنم چه اتفاقی می افتد؟
پاسخ جانور باید کوته بین باشد و شما را در مسیر اشتباه فریب دهد.
هنگامی که نیاز به صرفه جویی در سفر دارید ، یا زمانی که تمرکز بر مطالعات خود مناسب است ، بازی کنید ، این رفتارهای غیرمنطقی به دلیل زیست شناسی جانور است که قادر به پردازش سریال نیست.

ویژگی دوم: “مصرف بالای انرژی”.

“مصرف بالای انرژی” یکی دیگر از ویژگیهای مهم یک مربی است.
در حالی که کار این جانور کم هزینه است و به سختی توانایی تفکر را تحت فشار قرار می دهد ، مربی فشار زیادی به سیستم مغز وارد می کند و انرژی بیشتری برای آن مصرف می کند.
البته.
این جانور فقط از روی خواسته جلوی خود می پرد ، در حالی که مربی باید در مورد اطلاعات متعددی فکر کند.
عجیب نیست که این همه تلاش می خواهد.
در این مرحله ، کار مربی به حافظه کاری مغز بستگی دارد.
حافظه فعال عملکردی از مغز است که خاطرات بسیار کوتاه مدت را در ذهن نگه می دارد و برای ذخیره موقت نتایج میانی اطلاعات پردازش شده استفاده می شود.
به عبارت دیگر ، این یک دفترچه یادداشت برای مغز شما است و در شرایطی که می خواهید مکالمه طولانی داشته باشید ، لیست خرید را به خاطر بسپارید یا ریاضیات ذهنی انجام دهید ضروری است.
برای پردازش اطلاعات ورودی به صورت سری ، باید از این حافظه فعال استفاده کامل کنیم.
دلیل آن این است که برای ایجاد یک جریان فکری از “کیک در یخچال وجود دارد” به “اگر آن را بخورم چاق می شوم ، نمی خواهم چاق شوم ، بنابراین آن را تحمل می کنم” ، برای ذخیره موقت چندین قطعه از اطلاعات در مدت زمان کوتاه و نتیجه گیری نهایی بر اساس نتایج پردازش متوسط ​​ضروری است.
متأسفانه ظرفیت حافظه کاری محدود است و فقط سه یا چهار قطعه اطلاعات می تواند به طور موقت ذخیره شود.
Nelson Cowan (2000) The Magical Number 4 in Short Term Memory: A Reconsideration of Mental Storage Capacity
به عنوان مثال ، اگر ورودی “اگر من کیک را بخورم چه اتفاقی می افتد؟ اگر چهار خروجی مانند” چربی “،” شرمنده “،” راضی “و” پشیمانی “برای ورودی” اگر من غذا بخورم چه اتفاقی می افتد کیک؟
از سوی دیگر ، عملیات جانور نیازی به حافظه کاری ندارد.
این به این دلیل است که واکنش یک جانور همیشه ساده است ، مانند “خوردن کیک” یا “وحش وحشتناک” ، و شما می توانید آن را فوراً بدون پردازش پیچیده برگردانید.
این مکانیزم همچنین به آسیب رساندن مربی کمک می کند.
مشخص نیست که چرا حافظه فعال محدود است ، اما در هر صورت ، مربیان باید اطلاعات را تحت محدودیت های زیادی پردازش کنند ، که ناگزیر به انرژی بیشتری نسبت به حیوانات نیاز دارد.
برای اینکه تمرکز خود را حفظ کنید ، باید بر بسیاری از معایب غلبه کرده و جانور را برنده شوید.

ویژگی سوم: “قدرت کم”.

ویژگی سوم ، “قدرت کم” ، نیاز به توضیح بیشتری ندارد.
با نداشتن سرعت واکنش در برابر یک موقعیت ، صرف مقدار زیادی انرژی برای مقابله با جانور و داشتن یک تیغ شکننده از منطق به عنوان بزرگترین سلاح خود ، نتیجه روشن است.
هر چند که این امر تکاملی باشد ، اما هنوز هم برای افراد مدرن یک نتیجه گیری بسیار سخت است.

سه درس برای تقویت تمرکز

متأسفانه مربی نمی تواند جانوری را شکست دهد.

از داستان فوق ، ما می توانیم سه درس مهم برای بهبود تمرکز خود بیاموزیم.

  1. مربی نمی تواند جانوری را شکست دهد.
  2. چیزی به نام فردی که تمرکز خوبی دارد وجود ندارد.
  3. اگر شما جانور را رهبری کنید ، قدرت عظیمی به دست خواهید آورد.

اولین چیزی که باید در نظر داشت این است که مربی نمی تواند یک جانور را کتک بزند.
همانطور که دیدیم ، تفاوت بزرگی در قدرت جانور و مربی وجود دارد و تفاوت بزرگتری بین بزرگسال و کودک وجود دارد.
اگر سعی کنید با آنها سر و کار داشته باشید ، در نهایت به یک بازی یک طرفه خواهید رسید.
شما باید سریع این واقعیت را بپذیرید ، و اگر از اینجا شروع نکنید و فقط تکنیک های کوچک را یاد بگیرید ، سود زیادی نخواهید برد و فقط ناامید خواهید شد.
به همین دلیل ، ابتدا باید متوجه شوید که هیچ راهی آسان برای بهبود تمرکز شما وجود ندارد.
و از این درس اول ، ما ناگزیر درس زیر را می گیریم.
این نکته است: در این دنیا چیزی به عنوان فردی که تمرکز خوبی دارد وجود ندارد.
ما قبلاً اشاره کردیم که حتی مردان بزرگ با موفقیت های فراوان در نبردهای خود با این جانور پیوسته شکست می خورند.
اگر در حال حاضر در تمرکز مشکل دارید ، این امر به نوعی اجتناب ناپذیر است.
نبرد بین جانور و مربی مانند هسته ای است که در طول شش میلیون سال در سر بشریت نقش بسته است.
در تکامل آینده ، ممکن است مربیان قدرتمندتر شوند ، اما ما که در زمان حال زندگی می کنیم نمی توانیم به آن فکر نکنیم.
ما چاره ای جز زندگی با سیستم عامل قدیمی نداریم.
برخی از افراد به طور طبیعی در کنترل توجه خود مهارت دارند ، اما این فقط یک درجه است.
نبرد بین جانور و مربی یک واقعیت زندگی در مغز همه است و هیچ کس نمی تواند از این مشکل فرار کند.
شاید برخی از شما احساس ناامیدی کرده باشید.
اگر مربی اینقدر درمانده است ، بهبود تمرکز یک رویا است.
به هر حال ، هنرمندان با عملکرد بالا فقط با یک استعداد طبیعی متولد می شوند و ما بی استعدادها چاره ای نداریم جز اینکه زندگی خود را طوری زندگی کنیم که گویی این جانور ما را درگیر خود کرده است.
البته این درست نیست.
حتی اگر راهی برای پیروزی در نبرد تن به تن وجود نداشته باشد ، افراد ضعیف روش مبارزه خود را دارند.
در حالی که از عقلانیتی که سلاح مربی است استفاده می کند ، گاهی اوقات مربی می تواند جانور را وادار به متحد شدن کند ، و در مواقعی دیگر مربی قادر است از نقاط ضعف جانور با طراحی نقشه بهره برداری کند.
این ما را به درس سوم می رساند: “جانور را رهبری کنید و قدرت عظیمی به دست خواهید آورد.
در اصل ، جانور نمی خواهد به ما آسیبی برساند.
در جهان بدوی ، قدرت عظیم جانور بشریت را از خطر نجات داد ، ما را به دریافت کالری مورد نیاز برانگیخت و نیروی محرکه رفاه کنونی ما بود.
مشکل این است که قدرت چنین جانوری در جامعه امروز ، جایی که اطلاعات به شدت در حال افزایش است ، ناکارآمد است.
غذای فراوانی که در زمان های اولیه در دسترس نبود.
اخبار روزانه مملو از بحران است.
سایت های شبکه های اجتماعی که بر نیازهای تأیید شما کار می کنند.
یک سایت خرید که لذت مالکیت را فوراً برآورده می کند.
پورنوگرافی اینترنتی که به خواسته های اساسی ما چاقو می زند.
هر یک از محرک های شدید که عصر مدرن ایجاد کرده است ، واکنش شدید جانور را برانگیخته و تمرکز شما را مختل می کند.
هربرت سیمون ، نابغه ای که جایزه نوبل را برای کار در روانشناسی شناختی دریافت کرد ، 30 سال پیش پیش بینی کرد.
“اطلاعات غلظت گیرنده را مصرف می کند. بنابراین ، هرچه اطلاعات بیشتری دریافت کنید ، توانایی شما برای تمرکز بیشتر کاهش می یابد. هرچه اطلاعات بیشتری وجود داشته باشد ، تمرکز بیشتری مصرف می شود و هرچه تمرکز بیشتری نیاز باشد ، تمرکز بیشتر است. مصرف شده
مانند شب پره هایی که با نور چراغ می میرند ، برنامه هایی که زمانی خوب کار می کردند ، اکنون دچار مشکل شده اند.
بنابراین ، تنها یک کار وجود دارد که می توانیم انجام دهیم.
تنها راه این است که بیاموزید که چگونه با این جانور به درستی رفتار کنید و قدرت طبیعی آن را آشکار کنید.
شما از رودررویی با این جانور دست می کشید و راهی برای استفاده بهینه از قدرت آن پیدا می کنید.

سوار بر جانور خود شوید و از رقبای خود پیشی بگیرید!

فرایند استفاده از قدرت جانور مشابه کنترل سیل است.
هنگامی که رودخانه طغیان می کند ، هیچ کاری نمی توانیم بکنیم جز اینکه برق و آب از بین برود و خانه ها و پل ها از بین بروند.
قدرت مخرب آن بی نظیر است.
با این حال ، اگر قبل از وقوع چنین وضعیتی ، سطوح طویل و سدهای بالادستی بسازیم ، می توانیم جریان آب را هدایت کنیم.
همچنین می توان با استفاده از ذخیره آب سد ، قدرت آب را به برق تبدیل کرد.
این نحوه برخورد با حیوانات است.
تا زمانی که مربی مسیر هدایت را ایجاد کند ، می تواند قدرت عظیم جانور را در جهت مورد نظر هدایت کند.
بنابراین ، از فصل بعدی ، من تکنیک های هدایت جانور را بر اساس شواهد علمی با شما به اشتراک می گذارم.
این به یک معنا یک “راهنمای اهلی کردن جانور است.
البته ، مهار قدرت جانور کار ساده ای نیست و حتی در مطالعه فوق الذکر ، تنها 5٪ از همه افراد تجاری می توانند با تمرکز زیاد کار کنند.
برخورد با این جانور چقدر دشوار است.
اما ارزشش را دارد.
هربرت سایمون ، روانشناس شناختی فوق الذکر نیز به این نکته اشاره کرد.
“در جامعه ای که میزان اطلاعات به طور چشمگیری افزایش می یابد ، توانایی تمرکز مهمترین دارایی خواهد بود.”
هرچه داده های بیشتری در زندگی روزمره خود با آنها تماس بگیریم ، راحت تر می توان از جانور استفاده کرد و کمتر می توانیم روی آن تمرکز کنیم.
در چنین جامعه ای ، کسانی که توانایی تمرکز دارند ، نه پول یا اقتدار ، کسانی هستند که می توان آنها را بزرگترین دارایی نامید.

Copied title and URL